Saturday, January 19, 2008

اولين محاصره قسطنطنيه

زمانی که آخرین پیامبر خدا مبعوث شدند ، دو امپراتوری مقتدر ایران و روم شرقی(بیزانس) از شمال و شمال غربی جزیرة العرب را احاطه نموده بودند و معمولا" قبایل عرب را به نفع خود و علیه دیگری به اتحاد میگرفتند.



مستحکم ترین شهرهای آنروز دنیا نیز در اختیار این دو ابرقدرت بود:مدائن و قسطنطنیه.



مدائن به مرزهای بیزانس نزدیک بود لذا سپاهیان روم توانسته بودند آنرا به محاصره بیندازند ولی این محاصره ها سودی نداشت زیرا مدائن بسیار مستحکم بود. در مقابل قسطنطنیه به علت فاصلۀ بسیارش با مرزها غیر قابل دسترسی شده بود و ایران فقط یکبار موفق به محاصرۀ این شهر شده بود.



با ظهور اسلام و سپس در زمان خلیفۀ دوم نه تنها مدائن سقوط کرد بلکه کل ایران به غیر از طبرستان و گرگان به دست سپاهی افتاد که از اصول جنگ فقط شمشیر زدنش را خوب میدانستند. از سوی دیگر بسیاری از سرزمینهای روم یعنی کل سوریه و مصر نیز در ادامۀ فتوحات به چنگ سپاه مسلمین افتاد و کل متصرفات آسیایی بیزانس به آناطولی(ترکیۀ امروزی) محدود شد. در این شرایط مسلمین بسیار به پایتخت روم شرقی نزدیک شده بودند.



تأسیس حکومت بنی امیه



همانطور که میدانیم عصر عثمان و علی(ع) شاهد اغتشاشات زیادی بود و این چیزی بود که برای معاویة بن ابوسفیان موقعیتی عالی ساخت. در شرایطی که شرق امپراتوری نوپای اسلامی وضعیت نابسامانی یافته بود او قدرت خود را در شهر شام افزایش داد و اولین کاخ در تاریخ اسلام یعنی کاخ سبز را ساخت. البته آغاز کار کاخ از زمان خلیفۀ دوم بود.



در شرایطی که عثمان در محاصرۀ شورشیان بود معاویه هیچ کمکی به وی نکرد تا کشته شد و سپس پیراهن وی را علم کرد و گفت باید تقاص خونش را بگیریم. معاویه با تحریک اصحاب جمل در اولین جنگ داخلی نقش داشت و دومی را هم خودش به پا کرد زیرا حاضر نبود از خلیفۀ وقت یعنی امام علی ، تبعیت کند و او را به خلافت قبول نداشت و حتی پیک او را به شهر راه نمیداد. حتی یکی از عوامل اصلی ایجاد سومین جنگ داخلی هم خود او بود.



با مرگ علی او سوی شرق لشکر کشید و با خریدن سران سپاه امام حسن او را خلع سلاح کرد ، چنانکه امام دوم فرمود:«اگر ده یار واقعی داشتم بر علیه او قیام میکردم.» با صلحی که بر امام دوم تحمیل گردید قدرت در سراسر امپراتوری اسلامی به دست معاویه افتاد و حکومت جور بنی امیه که بنا به حدیثی از پیامبر آغاز پادشاهی ظالمانه است بنا به پیشگویی آن حضرت دقیقا" سی سال پس از مرگ آن پیامبر از سال 41 هجری کار خود را آغاز کرد.(ر.ک شرح عقاید اهل سنت و جماعت، دکتر عبدالمالک السعدی،انتشارات کردستان: صفحۀ 275 به نقل از مشکاة المصابیح 3/7)



به دست آوردن قدرت کامل ده سال طول کشید و در این زمان معاویه تمام مخالفین را از پا درآورد و یا فراری داد یا به سکوت واداشت. به این بخش اشاره نمیکنم چون مربوط میشود به مبحث «تاریخ صدر اسلام و زندگی ائمه».



تذکر: لازم میدانم یادآوری کنم که اهل سنت و جماعت هر چند بخشی از سخنان فوق را قبول دارند ولی به معاویه به عنوان یک صحابی پیامبر احترام میگذارند و حتی او را خال المؤمنین مینامند.لذا تفاسیر فوق از قدرت گرفتن معاویه بیشتر به تفکر شیعه نزدیک است تا تفکر اهل سنت.



اما در سال 50 هجری کم کم امپراتوری اسلامی به نوعی یکپارچگی رسیده بود و این برای معاویه موقعیتی مناسب ایجاد میکرد تا بتواند به فکر لشکرکشی به قسطنطینه باشد.



شهر قسطنطیه همان استانبول امروزی بود و در جانب غربی دریای مرمره که واصل بین دریای مدیترانه و دریای سیاه است قرار داشت.



لشکرکشی و محاصره



درگیری با روم یک امر همیشگی برای معاویه بود هر سال افرادی را مأمور به جنگ زمستانی و تابستانی آن مملکت میکرد.



در سال چهل و نهم معاویه لشکری عظیم به سوی روم فرستاد و حتی یزید را که بنا به قول برخی تواریخ تمارض نموده بود را نیز با آنها همراه کرد. این لشکر تا شهر قسطنطنیه پیش رفت.



در سال پنجاه و دوم ، معاویه فرمان به ساخت پایگاهی در شبه جزیرۀ کوزیکوس داد تا سپاهیانش زمستان را در آنجا باشند.



در سال پنجاه سوم ناوگان اموی ، جزایر کرت و رودس را گرفت.



در سال پنجاه و چهارم ، سرداری به نام جنادة بن ابی امیة، در جنگ دریایی جزیرۀ ارواد را که بسیار به قسطنطنیه نزدیک بود تسخیر کرد و محاصره آغاز شد...سپاهیان بنی امیه از خشکی و دریا شهر را محاصره کردند.



استحکامات قسطنطنیه بسیار عالی بود. وضعیت اداری روم هم بسیار بهتر از وضعیت ایران بود. رومیان آذوقه ای کافی در شهر نگهداشته بودند و دچار کمبود غذا نبودند لذا در پشت باروهای مستحکم با خیال راحت به مقاومت پرداختند.



شکست


در حالی که محاصره به سومین سال خود میرسید. رومیان از خنجر دیگری که در آستین داشتند بهره جستند و آن چیزی بود که گویا برای اولین بار مورد استفاده قرار میگرفت.


حتما" با منجنیق آشنایی دارید. منجنیق از قرنها پیش در جنگها مورد استفاده بود ولی ابداع جدید رومیان آن بود که با منجنیق به پرتاب آتش میپرداختند که صدمات فوق العاده زیادی بر ناوگان بین امیه وارد کرد و امویان با دادن حدود 3000 کشته مجبور به عقب نشینی شدند.



بدین طریق اولین تلاش مسلمین برای تسخیر قسطنطنیه با شکست روبرو شد. این پیروزی برای روم مفید بود و توانست بر قدرت خویش بیفزاید.



منابع:


1.تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کیمبریج


2.تاریخ طبری


3.تاریخ الفی



برای قرار دادن نظرات اینجا کلیک کنید

Friday, January 18, 2008

حجاب

سلام دوستان. مطلبی که در زیر میبینید نگاشته ایست از تارا خانم که لطف کردن و مطلبشونو در اختیار من قرار دادن تا در وبلاگ قرار بگیره. توضیحا" عبارات رنگی از من و عبارات سیاه رنگ از شخص نویسنده است:

حجاب


یکی از مسائل مهم در اسلام پوشیدگی زن در برابر بیگانگان است که با عنوان حجاب مطرح می شود.


در معنی واژه حجاب در دانشنامه جهان اسلام امده است :معنی مصدر آن پنهان کردن و منع از وارد شدن است و معنی اسمی آن
پرده می باشد.


تاریخچه حجاب :


مسئله حجاب محدود به اسلام نمیشود .در ادیان گذشته مسیحی ،یهودی ، زرتشتی و ادیان هندو انواعی از حجاب تعریف شد ه است
. در بسیاری موارد هر چه طبقه اجتماعی فرد بالاتر بوده حجاب بیشتری وجود داشته و پوشش به نوعی نشان دهنده منزلت اجتماعی فرد بوده است . در دین اسلام این مسئله کاملتر و ظریفتر مطرح شده است.



مسئله حجاب در قرآن


در چند سوره از قران کریم مسئله حجاب تصریح شده است که نشان از اهمیت موضوع دارد .در آیاتی از سوره نور ،احزاب و انفال
به حجاب و عفت زنان اشاره شده است.لفظ حجاب در آیه
۵۴
سوره احزاب اورده شده ."حجاب مخصوص که در قران کریم برای زنان است :یکی خمر(مفرد آن خمار= به کسر "خ" و فتح "م" به معنای روسری است ) در آیه ۳۱ سوره نور است و دیگرجلابیب(مفرد آن
جلباب=لباس بلند زنانه)است که در آیه
۵۹
سوره احزاب به ان اشاره شده است "(دانشنامه جهان اسلام)


در سوره احزاب آیه ۵۹ میخوانیم : ای پیامبر به زنان خود و دختران و زنان مومن بگو روسریها و مقنعه های خود را بپیچانند این جور به عفیفه بودن و شریف بودن شناخته می شوند ،تا کسی معترض ایشان نشود وایشان را ازار ندهد و خداوند امرزنده و مهربان است.


قرائتی در کتاب گناه شناسی آورده است :در قران با تعبیرات گوناگون از حیا سخن به میان امده است : حیا در زبان (انعام ۱۰۸)،حیا در طرز سخن گفتن (احزاب ۳۲)،حیا در راه رفتن (قصص۲۵)،حیا در شرکت در مجالس میهمانی (احزاب ۵۳)،حیا در نگاه کردن (نور۳۰ و ۳۱)،حیا در امور اقتصادی (بقره۲۷۳)،حیا در ورود به منازل (نور ۵۸و ۵۹)



فلسفه حجاب


در دوره های مختلف تاریخی در مورد فلسفه حجاب دلایل مختلفی ذکر شده که بر هریک اشکالاتی وارد است .شهید مطهری این دلایل غیر صحیح را به چند دسته تقسیم کرده است که دارای ریشه های اقتصادی ،اجتماعی،اخلاقی،فلسفی و روانی است. شهید مطهری در فلسفه حجاب از دید اسلام چند دلیل را مطرح میکند که به اختصار بیان میکنیم:



1.آرامش روانی: به علت اثری که دیدن یک زن زیبارو در یک مرد میتواند داشته باشد به خصوص پسرهای نوجوان(حتی پیش از بلوغ) که دچار طوفان های شخصیتی و شهوانی میشوند و از آنجا که امکان ارضای این میل برایشان وجود ندارد ممکن است دچار صدمات روحی و یا خودارضایی شوند. در اینجا وجود حجاب باعث میشود که چنین طوفانهایی با تأخیر صورت گیرند و موکول به زمانی میشوند که پسرها به بلوغ فکری و جنسی رسیده اند.



2_استحکام پیوند خانوادگی: وجود عارضۀ خیانت به همسر(رابطۀ شوهر با زنانی غیر از هسرش) ، در همه جای دنیا از عوامل از هم پاشیدگی خانواده است. جالب است که در این موارد فقط مرد محکوم میشود در حالی که در هر خیانتی زنی دیگر هم بوده که از این مرد متأهل دلبری کرده است. از آنجا که بخش عظیمی از میل جنسی مرد با چشمانش پاسخ داده میشود حکم حجاب برای زن در برابر مرد غریبه و حفظ چشم برای مرد در برابر زن غریبه خود یکی از بهترین عوامل ممانعت از اینگونه خیانتهاست.



3-استواری اجتماع: اگر نوجوانان و جوانان ما دچار طوفانهای شهوانی شوند(چنانکه در بالا ذکر شد.) بیشتر وقت آزاد خود را به فکر کردن به این موضوع یا متلک پرانی به دخترها یا دوستیابی و خلاصه در یک کلام با جنس مخالف سپری میکنند. از آنجایی هم که تمکن مالی و فکری لازم برای ازدواج ؛ معمولا" در سنین پایین ایجاد نمیشود این فکر از مخیلۀ جوانان خارج ناشدنیست. حتی در ممالک غیر اسلامی که این روابط جنسی آزاد هستند هم میبینیم که نوجوانان و جوانان با هر بار رابطه فقط برای مدت کوتاهی قانع میشوند و دوباره خیلی زود به این موضوع باز میگردند . در یک کلام وقتشان را با این میل میگذرانند. خب شاید بگویید ایرادش چیست؟ ایرادش اینست که جوانان و نوجوانان آینده سازان ما هستند. اگر ما جوانان به فکر ساختن جامعه نباشیم پس چه کسی میخواهد جامعه را بسازد؟ اگر این مدت زمانی را که برخی پسرها به ...چرخ زدن(با عرض معذرت!) میگذارنند و به دخترها متلک میپرانند تا شاید برگردند و در جوابشان چیزی بگویند تا فقط صدایشان را بشنوند!!! زمانی را که برای دلربایی کردن از دوست دخترشان میگذرانند و مدتی را که به دیدن فیلمهای شهوانی(یادش به خیر یه زمانی فقط عکس بود!!) میگذرانند را صرف کسب علم و آموختن صنعت کنند میدانید چه پیشرفتی پیش میاید؟ ولی در صورتی میتوانند چنین کاری کنند که دچار طوفانهای شهوانی نباشند.



از سوی دیگر با وجود حجاب، زنان بهتر و در آرامش بیشتری میتوانند در جامعه حاضر شوند و در ساخت جامعه یاری کنند. زیرا دچار عشق و عاشقیهای بیدلیل مردها آنهم در محل کار نمیشوند.



باز هم گقتنیست اکثر از موارد تجاوز به عنف و مزاحمتهای خیابانی حاصل همان طوفان فوق الذکر است.




4-ارزش واحترام زن: عجیب است که برخی میگویند حجاب توهین به زن است. حجاب حامل احترام به زن است. بی احترامی به
زن اینستکه به برای جذب مشتری برای یک شرکت در بروشور تبلیغاتیش یک عکس آنچنانی از یک زن قرار میدهند. زن میشود وسیلۀ تبلیغ آنهم نه به اسم یک انسان به اسم یک موجود جذاب! این توهین به زن است که او را به جای یک انسان به عنوان یه موجود لطیف و ... بشناسند.


اینکه به جای اینکه به فکر و عقل و هنر زن فکر کنند به اعضا و جوارحش فکر کنند اهانت است و عجب دارم از زنانی که توهین را نادیده گرفته، حجاب را که حامل احترام است را توهین مینامند.



تذکر:دوستانعنایت داسته باشند که علت اصلی اینکه حجاب را بر زنان مسلمان واجب میدانیم دستور خداست. ما با اثبات توحید و نبوت و اثبات الهی و بی تحریف بودن قرآن خود را موظف میدانیم هر دستوری که در قرآن آمده باشد(البته با توجه به آیات ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه) را به مرحلۀ اجرا در آوریم زیرا دستور خداست. دلایل فوق الذکر، صرفا" برای کسانیست که میخواهند فلسفۀ این فرمان را درک نمایند.



ویژگی ذاتی زن و مرد


زن به طور طبیعی گرایش دارد که خود را زیبا و آراسته جلوه دهد ،هرچند قصد اغوا کردن مرد را نداشته باشد."آنچه مرد را تهییج میکند سه چیز است :زیبایی ،زیور و حرکات اغوا کننده که در قران مجید از آنها به تبرج یاد شده است "(قران و مقام زن).که زنان معمولا از این موضوع غافلند و به چیزی جز زیبایی خود نمی اندیشند.گرایش به زیبا جلوه دادن از طرف زن از یک سو موجب دلپذیر شدن محیط خانواده می شود و از سوی دیگر در صورتیکه مهار نشود بسان سیلی بنیان کن تمامیت حیات معنوی انسان را دست خوش زوال و نابودی قرار میدهد و آنها را در چارچوب دنیای مادی رها میکند.


مسئله پوشش در دنیای امروز


در دنیای امروز غرب پوشش مانعی برای آزادی فردی و اجتماعی تلقی میشود و با این سیاست از زن سوء استفاده های مختلف
میشود.حتی در جریان جنبش های فمینیسم در خارج از کشور یکی از مسائلی که به شدت مورد انتقاد قرارمیگیرد موضوع حجاب زنان در کشورهای اسلامی است .این موضوع گریبانگیر جامعه ما نیز شده است .میل به خودنمایی به گونه ی نامطلوب بروز کرده که فقط محدود به خانمها نمیشود .یکی از این معضلات تقلید از انواع گروههای متالیست بدون اطلاع از دلایل ایجاد ان (که عموما اعتراض به جامعه زمان خود بوده است)است. این امر نشان از عدم اگاهی جوان از شخصیت خویش و کمبود معنویات در زندگی است .




شبهه:چرا حجاب فقط بر زن واجب است؟



پاسخ:


1.حجاب مخصوص زن نیست. مرد هم به غیر از ستر عورت (در برابر همگان جز زنش) آنجا که احساس کند که ظاهرش در جنس مخالف(غیر همسرش) اثری شهوانی میگذارد باید خود را به حدی بپوشاند که این اثر از بین برود. فرمان حفظ چشم هم مخصوص مرد نیست و زن هم هر جا احساس کند نگاه به مردی(غیر از شوهرش) در او اثر شهوانی میگذارد باید از این نگاه خود را حفظ کند.


2.اینکه تأکید بر حجاب زن است علتش اینستکه جلوه کردن و خود را زیبا و جذاب نشان دادن در زن بیشتر است و نگاههای شهوانی در مرد زیادتر است(به نظر من در بیپایان است!) پس با فرمان حجاب و حفظ چشم شهوت را کنترل میکند. یادمان باشد اسلام نه طرفدار منع شهوت است نه طرفدار آزادی آن؛ اسلام شهوت را قانونمند میکند.



شبهه: اسلام با فرمان حجاب زن را محدود و زندانی میکند!



پاسخ:


این ادعا یک سخن کودکانه است. خب شما اگر اینقدر طرفداری نجات از حصارید نباید در خانه زندگی کنید! باید روز و شبتان را در فضای باز بگذرانید تا آزاد باشید!! همانطور که شما به خانه میروید تا از باد و باران و نور خورشید تابستان و تهاجم موجودات وحشی و موذی در امان باشید؛ زن هم با حجاب خود را از عشقهایی که فقط به خاطر زیباییش است و ربطی به شخصیتش ندارد نجات میدهد.



از این گذشته شما چگونه ادعا میکنید که حجاب حصار زندان است؟ مگر حجاب برای زنان بزرگواری چون مریم و زهرا و زینب(سلام الله علیهن) مشکلی ایجاد کرد؟ دیدیم که هر سه در عصر خود تاریخ ساز بودند. همیچنین است حال بانو گوهرشاد که صدها مرد نامحرم را بر ساخت مسجدی برای امام رضا(ع) گماشت و برای اینکه به درستی بر ایشان ریاست کند نیازی به بیحجابی ندید!



حتی زنان مؤمنه ای که در صدر اسلام در کنار مردان برای دفاع در برابر تهاجمات کفّار شمشیر میزدند حجاب را مانع و حصاری برای جهاد ندیدند.


شبهه:
در ایران زنان بی حجاب را شلاق میزنند و اعدام میکنند!!



پاسخ:


هر چند دفاع از حکومت جمهوری اسلامی در برنامۀ کار این وبلاگ نیست ولی از آنجا که میخواهند اینرا به اسم اسلام به خورد مردم دهند باید جوابی بدهم. در کل قوانین مجازات اسلامی فقط یکجا راجع به زنان بی حجاب سخن رانده شده است:


تبصرۀ مادۀ ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی:«زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا پنجاه هزار تا پانصدهزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.»



چنانکه ملاحظه میکنید حرفی از شلاق و اعدام نزده است و از آنجا که تبصرۀ دیگری برای موارد تکرار عمل بی حجاب بودن نیاورده بدیهیست هر چند بار هم تکرار شود هم حکم همانست که در بالا از نظرتان گذشت.



شبهه: فرمان حجاب باعث میشود خیلی زنان نتوانند در تابستان بخاطر گرما بیرون بیایند!

پاسخ:

به غیر از دروغ بودن این دعا، این حرف مثل اینستکه بگوییم «اینکه اسلام دفاع از وطن اسلامی را فقط وظیفۀ مردها میداند باعث میشود در زمان جنگ خیلی از مردهای مسلمان نتوانند به زندگی خود ادامه دهند» خب اگر شما اینرا هم یک ایراد میدانید باید واقعا جوابی قانع کننده بدهیم!

گریۀ دختران محجبه در ترکیه بخواطر فشار برای بی حجابی


دختران در ترکیه در فشار برای برداشتن حجاب می گریند.در فرانسه هم دختران محجبه از دانشگاه اخراج میشوند!



--------------------------------------


منابع:


-حجاب.استاد مرتضی مطهری.انتشارات صدرا


-مقام زن.مرتضیمطهری.انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)


-جریان شناسی دفاع از حقوق زنان.ابراهیم شفیعی سروستانی.ناشر کتاب طه


-قران ومقام زن.سید علی کمالی.انتشارات هاد


-گناه شناسی . محسن قرائتی.ناشر:مرکز فرهنگی درسهایی از قران


-دانشنامه جهان اسلام



محل دریافت نظرات

افسانه غرانیق

سلام دوستان گرامی. در این واپسین روزهای مهمانی خدا دعا را فراموش نکنید و پیش از همه برای ظهور منجی(عج) که تمام خیرات در آن است.


یکی از کارهایی که در راه خودم میخواهم انجام دهم استفاده از تألیفات سایر دوستان در سایر وبلاگها با ذکر مؤخذ است. مطلب این پست را از وبلاگ ارزشمند امانت در مورخه دوشنبه 12 دیماه 1384 توسط آقا محمدحسن نگاشته شده است برایتان میاورم.



فقط به عنوان مقدمه عرض میکنم که این داستان جعلی از جمله داستانهاییست که در متون اسلامی آمده است و چنانچه پیش از این خدمتتان عرض کردم آلت دست دشمنان اسلام قرار گرفته است.



و اما مطلب این دوست عزیز:


نقد و بررسی صحت افسانه غرانيق



غرانیق جمع غرنوق است به معنای مرغان آبی ٬ لک لک ٬ بوتیمار (مرغ غم)


مشرکین اعتقاد داشتند که در بتهایشان ارواح ملائکه قرار دارند و این ملائکه دختران خدا هستند و از آنجا که این ملائکه به سمت بالا پرواز می کردند و نزد خدا شفاعت می کردند به آ نهاغرانیق می گفتند .


از بین مورخین طبری این داستان را با شاخ و برگ فراوان نقل کرده است. وی در دو جا به این داستان پرداخته است : ۱) در تفسیر خود ٬ ۲) در تاریخ خود
وی این داستان را در تفسیر خود از
۱۰ طریق و در تاریخ خود از دو طریق بیان کرده است.


راوی این مطلب محمد بن کعب قرظی است که در سال ۴۰ هجری بدنیا آمده و از یهودیان بنی قریظه بوده که بعدا مسلمان شده است و خودش اولین نفر است که این داستان را با قاطعیت بیان می کند .


متن داستان :


« می گویند پیامبر (ص) در سال ۵ بعثت در جمعی از مجامع قریش بود که سوره نجم بر ایشان نازل شد ٬ در آیات اول این سوره خداوند بیان کرده که پیامبر به غیر از چیز هایی که جبرئیل برای او بیان می کند حرفی نمی زند و بعد از آن تا آیه ۱۸ به ماجرای معراج پیامبر اشاره شده است.


لَقَدْ رَأى‏ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‏ (۱۸) أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى (۱۹) وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‏ (۲۰)


در آیه ۱۸خداوند می فرماید : پیامبر به معراج رفت تا آیات پر عظمت خدا را در عوالم دیگر هم ببیند . در آیات ۱۹و۲۰ خداوند خطاب به مشرکین می گوید: شما از بتهای خود (لات ٬ عزّی و منات) چه دیدید؟


در اینجا طبری بیان می کند که شیطان بر زبان پیامبر این جمله را جاری کرد:


تِلکَ الغَرانیقُ العُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنّ لَتُرتَجی (اینها مرغان بلند پروازی هستند که امید است شفاعت آنها مورد قبول واقع شود).


در آیه ۲۱ خداوند می فر ماید : أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‏ (آیا فرزند پسر برای شما و فرزند دختر برای خداست-در اینجا خداوند می خواهد به نوعی این طرز فکر اعراب را که پسر از دختر بلند مرتبه تر است ٬ مورد تمسخر قرار دهد-).


در آیه ۲۲ آمده است : تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى‏ (اگر چنین باشد این تقسیم ناعادلانه است-اشاره دارد به این اعتقاد که ارواح بتها دختران خدا هستند-).


در آیه ۲۳ آمده است : إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏ (نیستند آنها مگر یک سری اسم که شما و پدرانتان نامیده اید٬ خدا در رابطه با آنها هیچ دلیلی را نازل نکرده است و شما فقط یک گمان بیشتر ندارید).


این آیات ادامه پیدا می کند تا در آیه ۲۶ خداوند می فرماید : وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى‏ (چه بسیار ملائکه که در آسمان هستند و شفاعتشان مورد قبول واقع نمی شود مگر خداوند اذن بدهد نسبت به کسانی که بخواهد و راضی باشد).


طبری بیان می کند که این آیات به آیه سجده رسید و پیامبر به همراه مسلمانان به سجده رفتند . در اینجا مشرکین هم به خاطر آیه ای که شیطان به پیامبر القا کرده بود سجده کردند ٬ حتی یک نفر از مشرکین به نام ولید که فردی پیر بود و نمی توانست سجده کند مشتی خاک برداشت و بر پیشانیش گذاشت.


این حادثه گذشت و بعد از ظهر جبرئیل در منزل پیامبر (ص) نازل شد . پیامبر (ص) آیات قبل را بر او خواند و وقتی به جمله ی (تِلکَ الغَرانیقُ العُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنّ لَتُرتَجی) رسید ٬ جبرئیل گفت من چنین چیزی به تو نگفتم و این القای شیطان بوده است . پیامبر (ص) از اینکه نتوانسته بود آیات الهی را بدرستی به مردم برساند ٬ به شدت ناراحت شد.


در اینجا بود که آیه ی ۵۲ سوره حج برای قوت قلب پیامبر نازل شد : وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (ای رسول ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آنکه وقتی آیاتی برای هدایت خلق تلاوت کرد ٬ شیطان در آن ایات الهی القاء دسیسه کرد خدا هر چه شیطان القا کرده محو و نابود می سازد و آیات خود را تحکیم و استوار می گرداند و خدا دانا به حقایق امور و درستکار در نظام عالم است).


بعد از نزول این آیه پیامبر (ص) به مردم فرمودند که جمله ی تِلکَ الغَرانیقُ العُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنّ لَتُرتَجی جزو آیات قرآن نبوده و القای شیطان بوده است ».



دلایل جعلی بودن داستان :


1) اولین و بزرگترین مشکل این داستان این است که همه میدانیم پیامبر (ص) معصوم بوده اند ٬ چطور امکان دارد چنین اشتباهی از ایشان سر زده باشد و شیطان در حین تلاوت آیات جمله ای بر زبان ایشان جاری ساخته باشد؟!


2) یکی از بزرگترین اشتباهات راوی این داستان این بوده است که فراموش کرده سوره حج مدنی است (درست است که در مورد مدنی بودن آیه 52 و چند آیه دیگر از این سوره ابهام وجود دارد ولی این ابهام در این است که آیا این آیه در مدینه نازل شده یا در راه مدینه . پس مکی بودن آیه به کل منتفی است) پس چطور امکان دارد که آیه ۵۲ سوره حج در بعد از ظهر آن روز در مکه نازل شده باشد. در ضمن سوره نجم هم در سال 2 بعثت نازل شده است نه در سال ۵ بعثت !!


3) از دیگر ایرادات این داستان آن است که مسلمانان در زمان مکه در اجتماع مشرکین قریش شرکت نمی کردند . همچنین در روایات مختلف این داستان آمده است که پیامبر در هنگام نزول این آیات در خواب بوده اند یا در نماز و یا در حال طواف به دور کعبه . خود این تناقض ها باعث می شود که اصل داستان مورد تردید واقع شود٬ در ضمن چطور امکان دارد که پیامبر در خواب بوده باشند و در هنگام نزول این آیات مسلمانان و مشرکین گرد ایشان جمع شده باشند ؟!


4) مهمترین راوی این داستان محمد بن کعب قرظی است که خود او اولین نفری است که این داستان را نقل می کند و آن را به هیچ کس هم نسبت نمی دهد حال آنکه سال تولد وی 40 هجری است !! در ضمن وی از یهودیان بنی قریظه بوده که تنها طایفه ی یهودیان است که پیامبر با آنهاجنگیده اند و احتمال می رود که آنها این کینه خود را با سر هم کردن چنین داستان هایی مرتفع کرده باشند. حتی ابن عباس هم که با تردید به این داستان اشاره کرده است سال 10 بعثت به دنیا آمده است ولی این حادثه به گفته طبری در سال ۵ بعثت رخ داده است .


5) مسلم و بخاری علمای بزرگ اهل سنت هم که هم عصر طبری بوده اند هیچ اشاره ای به وجود چنین داستانی نکرده اند و طبری هم به خاطر اینکه ابن اسحاق این روایت را نقل کرده آن را در کتب خود آورده است . جالب اینجاست که ابن هشام شاگرد بزرگ شاگرد محمد بن اسحاق هم این مطلب را در کتاب خود (السیره النبویه) که از روی کتاب محمد بن اسحاق جمع آوری کرده ٬ نیاورده است. در ضمن بزرگترین مشکل این است که علی (ع) که همواره یار و یاور پیامبر (ص) بوده است چرا در هیچ جا هیچ اشاره ای به این مطلب نکرده است ؟!


اینها فقط دلایل عقلی و تاریخی است که نشان می دهد این داستان از اصل جعلی بوده است .


این همان داستانی است که سلمان رشدی ملعون بر پایه آن کتاب آیات شیطانی خود را نوشت . وی در پایان کتاب خود از مولانا محمد علی ( که یک کتاب تفسیر قرآن دارد و در آن به این داستان اشاره کرده است ) تشکر می کند حال آن که خود مولانا محمد در کتاب خود این داستان را جعلی عنوان کرده است.


سلمان رشدی در کتاب خود به این موضوع پرداخته که این تنها باری نبوده که پیامبر در خواندن آیات برای مردم اشتباه کرده بلکه هر بار که اطرافیان پیامبر با وی صحبتی می کردند ایشان نعوذ بالله نمی توانستند تشخیص دهند که این صحبت ها از طرف آنهاست یا خدا و این صحبت ها را به عنوان آیات قرآن برای مردم بیان می کردند .


ان شاء الله هر جا که هست خدا هلاکتش را نزدیک بگرداند.


التماس دعا


این بود مطلب این دوست گرامی از وبلاگ امانت. خب حالا واقعا به نظر شما مقصر اصلی کیست؟ کسی که داستان را جعل میکند یا کسی که از آن سوءاستفاده میکند؟


افراد دروغگو(طبری را نمیگویم؛کسانی را میگویم که این داستان را برایش بدیهی جلوه داده اند.) بیشتر مقصرند یا کسانی که دروغ را آلت دست قرار میدهند؟ یا مایی که به فکر پاسخگویی نیستیم؟!!



برای ثبت نظرتان اینجا کلیک کنید.

Monday, January 7, 2008

اثبات خدا از راه فطرت

سلام خدمت دوستان.


وقتی میخواهیم جواب شبهه های افراد بیدین را بدهیم ناگزیر باید به دلایل خود بر وجود خدا نیز بپردازیم.



در ابتدا میخواهم وارد بحثهای خاص نشوم و از راهی وارد شوم که به آن برهان فطرت گویند.این راه راهی ساده است ولی پذیرش آن قدری سخت است. به هر حال به زودی روشهای قطعی تری برای اثبات وجود خدا مطرح میکنیم.



تمایلات فطری



انسان در درون خود دو دستگاه برای درک مسائل دارد . یکی دستگاه عقل و حس واندیشه است که با کمک حواس پنجگانۀ خودش حس میکند. دستگاه و کانون دیگری هم در انسان هست به کانون تمایلات و احساسات است. مسلم است که میتوانیم فرق احساسات و حس را بفهمیم: ما نمیتوانیم احساساتی مثل عشق و نفرت را با حواس پنجگانه حس کنیم.



یک سری خواسته ها در وجود انسان هست که در حیوان وجود ندارد(خواسته های عالی- مربوط به بعد انسانی در بحث انسان شناسی) مثل کنجکاوی یا نوع دوستی شناختن این تمایلات زیاد هم سخت نیست زیرا با حسابهای دو دو تا چهارتای خوی حیوانی همخوانی ندارند و نیز مانع از اجرای برخی تمایلات حیوانی میشوند به عنوان مثال میل ایثارگری شما را وادار میکند بر عکس میل حیوانی به خوردن برای غذا خوراندن به یک فقیر از غذای خود بگذرید.



گروهی از این تمایلات وقتی انسان به دنیا می آید در انسان به صورت بالقوه وجود دارند یعنی هنوز نمود پیدا ننموده اند و این خود ما هستیم که این تمایلات را در خود پرورش میدهیم و اگر موفق به این کار بشویم به انسانیت میرسیم و گرنه موجودی به مسخ شده تبدیل میشویم.



علم روانشناسی و تمایلات فطری



گروهی از روانشناسان از جمله فروید شعور باطن را عناصر مطرود از شعور ظاهری میدانند. از همین راه هم هست که این افراد پرستش و دین را ساختۀ دست بشر میشمارند.


گروه دیگر مانند یونگ ، که خود از شاگردان فروید، معتقدند که شعور باطنی را جدا از شعور ظاهری دانسته میگویند که شعور ظاهری در فطرت هر کسی و در خلقت هر کسی قبل از اینکه به دنیا بیاید با خودش وجود دارد.


روانشناس و فیلسوف آمریکایی ،ویلیام جیمز، در کتابی که در ایران با نام «دین و روان» به چاپ رسیده میگوید:



«هر قدر انگیزه و محرک میلهای ما از این عالم طبیعت سرچشمه گرفته باشد ، غالب میلها و آرزوهای ما از عالم ماوراء طبیعت سرچشمه گرفته است.»



این روانشاس میگوید بیشتر آرزوهای ما ریشه اش طبیعی نیست.اگر میل غذا خوردن در ما وجود دارد ، این غذای خارجیست که این میل را در ما به وجود میاورد ولی در ما میلهای عالیتری وجود دارد که منشأش حقایق بالاتر از امور مادیست.چرا که غالب آنها با حسابهای مادی و عقلانی یعنی با حسابهای فکری که آدم روی منافع و حسابگری بخواهد بوجود بیاوردجور در نمی آید.جای دیگری میگوید:



«هر وضع و حالتی را که "مذهبی" بنامیم چیزی از وقار و وجد و لطف محبت وایثار همراه دارد.اگر خوشی به او روی دهد خنده های جلف و سبک از او دیده نمیشود... آنچه من در آزمایشهای خود اصرار دارم وقار و سنگینی است.»



با توجه به نظرات موافقین و مخالفین قضاوت کنید که تمایلات فطری وجود دارند یا نه.



شناخت خدا به صورت فطری



اگر بپذیریم که تمایلات فطری وجود دارند، میتوانیم وجود خدا را در درون خود احساس کنیم. این راهی است که عرفا با استفاده از آن وجود خدا را برای خود اثبات میکنند. آنها میگویند ما در درون خود حس میکنیم که خدایی هست و همین برای پذیرفتن اینکه خدایی هست بس است:



شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست


منظر روی تو زیب نظری نیست که نیست



حتی عرفا در این زمینه ادعایی کرده اند اعتراض فقها را برانگیخته و آن اینکه آیۀ ۲۳ سورۀ اسراء که میفرماید:«و قضی ربک ان لا تعبدوا الّا ایاه»(=و پروردگارت حکم میدهد که جز او را پرستش نکنید.) قضی را که به معنای حکم کردن است به قضای تکوینی(در بحث قضا و قدر) میگیرند و میگویند بشر نمیتواند کسی جز خدای یگانه را پرستش کند. اگر بت پرست است ؛ اگر مشرک است ؛ اگر بیدین است(که به این واسطه یا خودپرست است یا پول پرست یا دنیا پرست یا شهوت پرست) در تمام این پرستشهای غلط وجود خدا را جستجو میکند ولی از آنجا که گمراه است موجودی غیر از خدا را میپرستد(و پیامبران برای نجات او از این گمراهی آمده اند)



البته این ادعای اخیر را فقها و دانشمندان دینی قبول ندارند ولی به هر حال عرفا از این راه وجود خدا را میپذیرند.(روش فقها و دانشمندان را نیز به زودی مورد برری قرار خواهیم داد.)



اگر ما تمایلات فطری مثل کنجکاوی؛ میل برتری طلبی؛ میل به ستایش موجودی برتر را در خود بنگریم میفهمیم که ما برای خود خدایی را میجوییم.



ما هم اگر در به درون خود بنگریم میبینیم که همیشه به دنبال موجود پاک مقدس؛ همچنین موجودی برتر و بی نیاز و نیز تکیه گاهی برای نیازها میگردیم. خب این موجود کیست؟ موجودی که وقتی درب تمام امیدها بر ما بسته شد به دنبال او میگردیم تا از او یاری بطلبیم کیست؟



او همان خداست.



آیا برهان فطرت مصداق قرآنی و روایی هم دارد؟



پاسخ مثبت است. به آیات زیر از قرآن بنگرید:



خالصانه رو به دین آور ، این فطرتی است که خداوند انسانها را با آن سرشته است.(سورۀ روم آیۀ۳۰)



و زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم فرزندانشان را بر کشید و آنها را بر خودشان گواه گرفت: آیا (من) پرودگار شما نیستم؟ گفتند: آری ، شهادت میدهیم.(سورۀ اعراف آیۀ ۱۷۲)



در آیۀ اخیر رمز و حقیقتی وجود دارد. آیه نمیگوید خدا ذریۀ آدم را از پشت آدم بیرون کشید میگوید ذریۀ فرزندان آدم را یعنی به عبارت ساده این سؤال "آیا پرودگار شما نیستم؟" در عالم ذر از ما پرسیده شده است و همۀ ما در آن عالم بدان پاسخ مثبت داده ایم. و این نشلانگر آنستکه روح ما با وجود خداوند آشناست.



همچنین در روایتی داریم(منبعش را خاطرم نیست) که امام صادق به مرد کافری فرمودند. آیا تا به حال شده که بر کشتی سوار باشی و کشتی در حال غرق شدن باشد و تو به دنبال کسی بگردی که تو را نجات دهد؟گفت آری فرمود: او همان خداست.



منبع اصلی:


توحید استاد شهید مرتضی مطهری



ان شاء الله به زودی راجع به برهانهای دیگر برای اثبات وجود خدا مطالب دیگری میاوریم.






برای قرار دادن نظرات اینجا کلیک کنید

ترفندهای شبهه افکنها(2)


استفاده از احادیث جعلی و بی اعتبار
در این روش منحرفین سعی میکنند با تکیه بر کتب حدیث و تفاسیر کم اعتبار احادیث و تفاسیر ضعیف را بدیهی جلوه دهند. در این زمینه باید مد نظر داشت:
اول از همه باز هم مثل تفسیر تشخیص اینکه چه حدیثی صحیح است و چه حدیثی نه؛ کار راحتی نیست و دانشجویان علوم حدیث اقلا چهار سال باید برای درک اولیۀ آن درس بخوانند. پس یک شبهه افکن که حتی خواندن کتاب آسمانی را ننگ میداند چگونه میخواهد برای ما حدیث نقل کند؟!! ما چطور میخواهیم بدان اطمینان کنیم؟
دوم اینکه با وجود دشوار بودن ولی باز ما روشهایی را داریم که مای کم سواد هم بتوانیم گروهی از احادیث جعلی را بازشناسیم (و نه اینکه احادیث درست را تشخیص دهیم) مهترین این روشها تطبیق آیه با قرآن است مثلا این حدیث را به صورتهای مختلف در کتب گوناگون از پیامبر(ص) شنیده اید که:
زن زیباروی نازا را رها کنید و (به جای او) کنیز سیاهی که بچه میاورد بگیرید!
این حدیث که باعث انزجار خیلی از دخترها از اسلام است موضوع را طوری جلوه میدهد که گویی از نظر اسلام زن دستگاه تولید کودک است!! در حالی که این حدیث نه تنها مصداق قرآنی ندارد بلکه در تضاد کامل با برخی آیات قرآن است: پیامبر خدا زکریا(ع) زنی نازا داشت ولی تا آخر عمر با او زندگی کرد. همسر بزرگوار پیامبر بت شکن ابراهیم(ع) یعنی بانو ساره(س) دقیقا طبق آیات و روایات «زیبارویی نازا» بود ولی حضرت ابراهیم او را رها نکرد تا در نهایت خداوند در سن پیری گوهری چون اسحاق(ع) را از همین «زیباروی نازا» به آن پیامبر همام اعطا کرد. نمونۀ مؤمنین در قرآن یعنی آسیه(س) زنی نازا بود ولی این مسئله هیچ اثری در اسوه بودن آن بانوی بزرگوار برای ما نداشته است.

سوم اینکه شما روزی چند دروغ از دیگران میشنوید؟ افراد دروغگو را ندیده اید؟ افراد بیدین بدترین دروغگویانی هستند که شما میتوانید ببینید و این را من با چشمان خودم دیده ام . نگاهی به پست کتاب آیین اوستا که نویسندۀ این کتاب فردی بیدین است، بیندازید و ببینید که این آقا تا چه حد دروغ و افترا نوشته و نیز در آرشیو مردادماه پست دیگری از نوشته های این آقا دارم(خانمها اینیکی رو نخونن! چون جواب توهیناشو با توهین دادم!!) که میتوانید ببینید که تا چه حد دروغگوست.پس واقعا چرا برخی جوانها دروغ هر دروغگویی را باور میکنند؟

یادمان باشد شبهه افکنها چیزی برای از دست دادن ندارند پس هر دروغی میگویند در نهایت هم اگر قبول نکنید از آنها چیزی کم نمیشود پس راحت دروغ میگویند.
محل دریافت نظرات

خدا و خداشناسی در کلام پیامبر اعظم

آنچه آوردم گزیده ای از سخنان قصار حضرت محمد(ص) در کتاب نهج الفصاحة است:




1.اگر میخواهید نزد خدا خداوند منزلتی والا یابید خشونت را با بردباری و محرومیت را با عطا تلافی کنید.





2.خداوند ملّتی را که حق ضعیفان خود را نمیدهند پاک نمیگرداند.





3.خداوند به صورت و اموال شما نمینگرد بلکه به دلها(=باطن) و اعمال شما مینگرد.





4.در موقع آسایش خدا را بشناس تا در موقع سختی تو را بشناسد.





5.کسی که از گناه توبه میکند مانند کسی است که مرتکب گناه نشده است و کسی که از گناه آمرزش میطلبد و دوباره مرتکب آن میشود ؛ خدای خود را مسخره میکند.





6.خدا را نزد بندگانش محبوب سازید تا شما را دوست بدارد.





7.خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد ؛ بخشنده است و بخشش را دوست دارد ؛ پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد.





8.خداوند راستگوست ؛ با او راست باش.





9.بدکاری که به رحمت خدای بلندمرتبه امید دارد از عابد مأیوس ، به خدا نزدیکتر است.





10.هر کس در حضور مردم نماز خود را نیکو کند و به خلوت رود آنرا بد بجا آورد، این اهانتیست که به خدای خود میکند.





11.از جمله عباداتهای نیکوی انسان، خوش گمان بودن به خداست.





12.بدترین گناهان کبیره ، بد گمانی به خداست.





13.به درستیکه خوش گمانی به خداوند از نیکویی عبادت است.





14.خداوند فرشته ای دارد که هنگام نماز بانگ میزند ای آدمیزادگان برخیزید و آتشهایی را که (بواسطۀ گناه) بر خویشتن افروخته اید با نماز خاموش کنید.





15.هر کس از خدا چیزی نخواهد ، خدا از او خشمگین میشود.





16.دو رکعت (نماز) کسی که متوجه خدا باشد بهتر از هزار رکعت (نماز) کسیست که از خدا غافل است.





17.اطاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست.





18.جهادگر کسی است که در اطاعت خدا با نفس خود به جهاد بپردازد.





19.خدای را چنان عبادت کن که گویی او را میبینی. اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند.





20.دانش انسان همین بس که خدای یگانه را بپرستد و نادانی انسان همین بس که دلبستۀ نظر خود باشد.





21.اگر مردی از روز تولدش تا روز مرگش ،در پیرمردی، برای جلب رضایت خدا بر چهرۀ خویش بغلطد(یعنی به سختی عبادت کند)؛ عمل خود را در رستاخیز کوچک خواهد شمرد.





22.وقتی بنده از خدا بترسد خدا همه چیز را از او بترساند و اگر بنده از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز بترساند.





23.اگر از روی تقوای خدا ، از چیزی درگذری خداوند بهتر از آنرا به تو خواهد داد.





24.خدا را از فضل او طلب کنید زیرا خدا دوست داردکه از او بخواهند و افضل عبادات انتظار فرج است.





25. از خدا علمی سودمند بخواهید و از دانشی که سودی ندهد به خدا پناه ببرید.





26.هر کس چهل صبحگاه (شبانه روز) برای خدا خالص شود چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری شود.





27.اگر روزی بر من بگذرد و در آن روز دانشی نیاموزم که مرا به خداوند نزدیک کند طلوع آفتاب ان روز بر من مبارک مباد.





28.رضایت هیچکس را در خشمگین کردن خداوند مجوی.





۲۹.بهترین کارها نزد خدا دوست داشتن و دشمن بودن در راه خداست.





30.نشانۀ دوست داشتن خدای بلند مرتبه علاقه به یاد(ذکر) اوست و نشانۀ نفرت از خدای عزّوجلّ نفرت از یاد(ذکر) اوست.





31.گروهی که با هم به یاد(ذکر) خدای بلندمرتبه بنشینند ، برنخیزند مگر آنکه به ایشان گفته شود: «برخیزید که خدایتان آمرزید و بدیهاتان را به نیکی تبدیل فرمود.»





32.سه کسند که خداوند بلند مرتبه دعایشان را رد نمیکند: آنکه فراوان یاد خدا کند ، ستمدیده و پیشوای دادگر.





33.ساعتی بدون ذکر خدا بر آدمیزاد نگذرد مگر آنکه در روز قیامت حسرتش را بخورد.





34.رحمت خدا صد جزء است. یک جزء را میان خلق تقسیم فرموده و نود و نه جزء را برای رستاخیز نگهداشته است.





35.کسی به بهشت میرود که که امید آن دارد و کسی از جهنم دور میماند که از آن بیمناک باشد و خداوند به کسی رحم میکند که (خود آن شخص در حق دیگران) رحم میکند.





36.هر گناهی را ممکن است خدا ببخشد مگر کسی که به حال شرک بمیرد یا مؤمنی را بکشد.





37.شرک در امت من از گذر کردن مورچه از کوه صفا در شب تاریک نهانتر است و نزدیکتر از همه (به شرک) آنستکه چیزی از ستم را دوست داری یا چیزی از عدل را دشمن داری.





38.بخشش خدا، از گناهان تو بزرگتر است.





39.خداوند بندگانی دارد که آنها را برای (رسیدگی به) نیازهای مردم خلق فرموده است.





40.خدا برای هرکه نیکی خواهد او را در کار نیک دانا و به دنیا بی اعتنا کند و عیوبش را به وی بنمایاند.





باز کردن منوی نظرات اینجا کلیک کنید